کد مطلب:329625 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

نبوغ و استعداد حضرت زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

در تاریخ آمده كه روزی امیرمؤ منان (ع ) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود كه رو به عباس نموده فرمود: ((قل واحد)) بگو یك .

عباس آن را گفت .

سپس فرمود: ((قل اثنان )) بگو دو.

عباس در پاسخ گفت : ((استحیی ان اقول باللسان الذی قلت واحد، اثنان ))؛ شرم دارم با زبانی كه یكی گفته ام ، دو بگویم .

آن گاه امیرمؤ منان (ع ) چشمان عباس (ع ) را بوسه زد؛ چرا كه كلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خدای تعالی و توحید او می كرد.

سپس رو به زینب (س ) كرد، ولی زینب منتظر سؤ ال پدر نمانده ، خود سؤ الی مطرح كرد و گفت : پدر! ما را دوست داری ؟

امیرمؤ منان (ع ) فرمود: آری دخترم ، فرزندان پاره های قلب ما هستند.

زینب (س ) با این مقدمه ، وارد سؤ ال اصلی شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤ من جا نمی گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشی ، شفقت و مهربانی را نثار ما كن و محبت خالص را تقدیم خداوند.

علی (ع ) كه این درك ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد.)) زینب (س ) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر كمالاتی كه در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد.(15)

15-ره توشه راهيان نور، ص 260